مریضی آقا برسا
برسای عزیزم گل پسر مامان الهی مامان فدات بشه امشب من و بابایی رو خیلی ترسوندی سر شام که مادر جون و پدر جون و عزیزجونم پیشمون بودن دیدم سرحال نیستی و برعکس همیشه که سفره رو میبینی بال بال میزنی اصلا حال نداشتی گریه کردی و اومدی بغل من گفتم شاید گشنت باشه رفتیم آشپزخونه سوپتو گرم کنم بهت بدم دیدم استفراغ کردی و کلی بالا آوردی بعدشم زرد شدی بیحالتر چند دفعه دیگم بالا آوردی بردیمت دکتر همش ناله میکردی آومدنی تو بغلم خوابیدی و آومدیم خونه بیدار شدی دیدم بهتری نمیدونم چت شده بود یدفعه فقط همرو کلی ناراحت کردی بعد یکم بازی کردی و خوابوندمت پسر عزیزم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی