اولین زمستون و اولین برف
عزیز دل مامان پسرم دیروز تو شهرمون برف اومدو شما تو اولین زمستون زندگیت برفم دیدی امروز صبح برات لباس پوشیدم کلاهتو گذاشتمو پتو پیچیدمت تا خدایی نکرده سرما نخوری که چند روز دیگه که عزیزت و بابابزرگت با عمه جون هاجر از کربلا میان مریض نباشی رفتیم رو تراس و برفو بهت نشون دادم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی